انتظار

 گاهی دلم نمی خواست تورا ببینم . اما تو درکنارم بودی ونفس هایت یخ روزهایم راباز میکرد .

گاهی دلم نمی خواست تورا بخوانم ،اما تو مثل یک ترانه زیبا برلبم زندگی می کردی .

من درکنارتو بودم بی آنکه شور ونوایی داشته باشم ،

بی آنکه بدانم تو از خورشید گرمتری ،

بی آنکه بدانم تواز همه شعرهایی که من از برکرده ام شنیدنی تری .

من درکنار تو بودم ،اما دریغا نمی دانستم کجا هستم .

نمی دانستم از آسمان وزمین چه می خواهم .

هرشب در دیوان حافظ دنبال کسی می گشتم که مرا تا دروازه های قیامت ببرد . من انگار منتظربودم که 

کسی بیاید که قلبش زادگاه همه گلها باشد .وقتی به من نگاه می کردی چشمهایم را بستم. وقتی در 

جاده های خاطره غزل خواندی ایستادم وخاموش ماندم .

مهربانانه آمدی ،سنگدلانه رفتم . از شکفتن گفتی ،ازخزان سرودم . ناگهان مه همه جا فرا گرفت .

حرفهایم مرطوب شد وچشمهایت باابرهای مهاجر رفتند .

شب آمد و چراغها نیامدند، ظلمت آمد وچشمهایت نیامدند .

شب دردلم چنان خیمه زد که انگار هزاران سال قصد اقامت دارد.

کاش نی ها ازجدایی من وتو حکایت می کردند .

اکنون میخواهم دنیا پنجره ای شود ومن از قاب آن به افق نگاه کنم وآنقدر دعا بخوانم که تو با نخستین 

خورشید به خانه ام بیایی .

اکنون دوست دارم باغهای زمین را دور بریزم ، آنگاه گلهای تازه ای بیافرینم و تقدیم تو کنم ........

 



تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : awaiting |
تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : awaiting |


من به تو خندیدم

چون که می دانستم

تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی

پدرم از پی تو تند دوید

و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه

پدر پیر من است

من به تو خندیدم

تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم

بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و

سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

دل من گفت: برو

چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ...

و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام

حیرت و بغض تو تکرار کنان

می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت



تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : awaiting |

 

        طوفان خواننده ایرانی بدلیل بیماری سرطان در گذشت

درست چند روز بعد از مراسم تقدیر از طوفان که اکثر خواننده های مطرح ایرانی ساکن لوس آنجلس در آن حضور داشتند، طوفان صبح روز سه شنبه به خاطر بیماری سرطان درگذشت.طوفان متولد شهر آستارا بود و با آهنگ “خدای آسمون ها” به شدت معروف شد. روحش شاد

        طوفان  

 

 



تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : awaiting |

زندگی شبیه شعریست

قافیه هایش با من ، " تو " فقط همیشه ردیف باش !



ادامه مطلب
تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : awaiting |

 مکالمه ای بین من و مادرم:
-مامان
- جونم
- داشتم ماست می خوردم
- نوش جونت پسرم
- ریخت رو فرش
- کوفتو بخوری نکبت؛ خاک تو سرت....

 



ادامه مطلب
تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : awaiting |

 داشتم می رفتم که با همه چیز خداحافظی کنم .

داشتم می رفتم تااز این دنیا،با تمام نیرنگ ها،بدیهاوپستی هایش فرارکنم .گمان نمی کردم چشمی درجستجوی من  

باشد. درراهی بودم که ازانتهایش خبرنداشتم وهرچه بیشترپیش میرفتم .بیشتررنج می بردم .ازهمهچیزدل بریده بودم.

درانتظار مردن لحظه هاراسپری میکردم .

دیگرحتی افتادن برگ درختان هم مرا ناراحت نمی کرد.

دلم ازسنگ شده بود ،وجودم سردٍسرد.تنهابرای خاک زنده بودم .من درنظردرختان ،گلهاوزلالی چشمه ها مرده بودم .

من بازندگی لج کرده بودم وزندگی هم به عکس العملهای من میخندید.حاضرنبودم که ببینم درزندگی شکست خورده ام

تمام حرفها واشکهایم راپشت غرورم پنهان کرده بودم .

نمی خواستم که کسی برایم گریه کند. من تصور میکردم راهی برای بازشگت وجود ندارد .ازسراسروجودم غرورم

میجوشید ،که از بازگشتنم خورداری می کرد.تااینکه سحر،بویگلهای کنارجاده نظرم راجلب کرد.اززمانی که پادراین راه

گذاشته ام این اولین چیزی بود که نظرم راجلب میکرد .بادموسیقی زندگی را می نواخت ومن با گلها میرقصیدم .دیگر 

واژه زندگی برایم زیبا بود.زنده بودم تا زندگی کنم .افسوس که یک برگ پاییزی همه چیز را دوباره از من گرفت وباز دراین 

دنیا تنهای تنها شدم .دلم میخواست فریاد بکشم وانتقام بگیرم .اما بر لبهای من ترانه سکوت جاری بود. از پشت پرچین

سکوت به زندگی نگاه می کردم .

دلم می خواست برگردم ،ولی داغ گلهای کنارجاده دردلم تازه می شد. مجبورم شدم دراین راه بی پایان جلوتر 

روم......



تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : awaiting |
صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 9 صفحه بعد
  • آسمان
  • سبزک